بلاغ مبین

حوزه علمیه مجموعه‌ای از علم، و تربیت، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است

بلاغ مبین

حوزه علمیه مجموعه‌ای از علم، و تربیت، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است

بلاغ مبین

این وبلاگ ابتداء به نام « روحانیت و دفاع مقدس» بود که بمناسبت یکصدمین سال تاسیس حوزه علمیه قم وصدور پیام مقام معظم رهبری به «بلاغ مبین» تغییر نام یافت.

بخشی از پیام مقام معظم رهبری که با عنوان «حوزه پیشرو و سرآمد» مشهور گردید:

این سرفصل‌ها«حوزه‌ی علمیّه» را معنی میکند:
۱- یک مرکز علمی با تخصّصهای معیّن؛
۲- مرکز تربیت نیروی مهذّب و کارآمد برای هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه؛
۳- خطّ مقدّم جبهه‌ی تقابل با تهدیدهای دشمنان در عرصه‌های گوناگون؛
۴- مرکز تولید و تبیین اندیشه‌ی اسلام در باب نظامات اجتماعی؛ از نظام سیاسی و شکل و محتوای آن، تا نظامات مربوط به اداره‌ی کشور، و تا نظام خانواده و روابط شخصی، بر اساس فقه و فلسفه و منظومه‌ی ارزشی اسلام؛
۵- مرکز و شاید قلّه‌ی نوآوری‌های تمدّنی و آینده‌نگری‌های لازم در چارچوب پیام جهانی اسلام

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۶ آبان ۹۷، ۱۷:۰۸ - 00:00 :.
    تسلیت
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله العظمی جوادی آملی (2)

 حاج جوشن نام‌ آشنایی برای اهالی دفاع مقدس و رزمندگان شمالی است. خیلی‌ها او را با ایستگاه صلواتی حاج جوشن می‌شناسند، اما ایستگاه صلواتی تنها بهانه‌ای برای حضور مردی است که می‌خواست همیشه با رزمندگان و در کنار آن‌ها باشد. او بعد از اعزام اول تا پایان جنگ، هیچ وقت جبهه‌ها را ترک نکرد. حاج جوشن نقل می‌کند:


روزی پیک فرماندهی که از راه رسید، گفت: حاج آقا! آماده حرکت شوید از فرماندهی دستور داده‌اند تا شب باید در هفت‌تپه (مقر لشکر ویژه 25 کربلا) حاضر باشید. چیزی نپرسیدم و حرکت کردم طولی نکشید که با ماشین به سمت پادگان هفت‌تپه در نزدیکی اندیمشک رسیدیم. آن‌جا بود که به من گفته شد که بعد از نماز صبح قرار است حضرت آیةالله جوادی آملی در مراسم صبحگاه برای نیروها صحبت کند.

صبح زود، قبل از نماز، گلاب‌پاش پمپی را تنظیم کردم و آن‌را از گلاب خالص پر کردم. بعد از اقامه نماز، کفن به تن کردم، گلاب‌پاش را به دوش گرفتم و در میدان صبحگاه مشغول عطرافشانی و معطر نمودن رزمنده‌ها شدم. جمعیت قابل توجهی از رزمنده‌ها و فرماندهان در میدان حضور داشتند. بعد از شروع مراسم و حضور حضرت آیةالله جوادی آملی به سمت جایگاه رفتم و به نمایندگی از طرف رزمنده‌ها شروع به صحبت کردم.

گفتم: حضرت آیةالله! در این مکان مقدس همه ما هم قسم می‌شویم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون از حریم ولایت دفاع کنیم، آن‌قدر می‌جنگیم که دریای خون راه بیافتد؛ و در این دریای خون آن‌قدر شنا می‌کنیم تا به ساحل پیروزی برسیم. به این‌جا که رسیدم، صدای الله‌اکبر بچه‌ها بلند شد و ولوله‌ای در میان آن‌ها افتاد. با دیدن این صحنه، حضرت آیةالله جوادی آملی با اشاره دست مرا به سمت جایگاه فراخواندند و پیشانی مرا بوسیدند.

http://ofoghhawzah.com

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی